آنچه مسیح می گوید ... !!!

شناخت شریعتی که حضرت مسیح علیه السلام به آن بشارت میدهد.

آنچه مسیح می گوید ... !!!

شناخت شریعتی که حضرت مسیح علیه السلام به آن بشارت میدهد.

آنچه مسیح می گوید ... !!!

همه چیز را تحقیق کنید، و به آنچه نیکو است متمسک باشید(رساله اول پولس به تسالونیکیان 21:5).

بایگانی

نویسندگان

بشر وارث گناه ادم است یا نه؟؟؟ (نگاه انتقادی)

دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۰۱ ب.ظ

نگرش انتقادی به آموزه‌های فدا و گناه اصلی

در قرون وسطا کلیسا در اوج اقتدار قرارداشت و با کسانی که عقاید رسمی کلیسا را مورد تردید قرار ‌می‌دادند به شدت برخورد می‌کرد؛ با این حال در این دوره نیز شاهد اعتراضات پیتر آبلار هستیم. وی دلیل به صلیب کشیده‌ شدن مسیح را تنها نوعی ایده اخلاقی می‌دانست که می‌تواند سرمشق انسان‌ها باشد. با ظهور عصر روشنگری[1]، آموزه کفاره مورد انتقاد قرار گرفت و مفاهیمی چون قربانی‌ای که به نوعی بر خدا تأثیر می‌گذارد و یا این اندیشه که مسیح مرد تا تاوان گناه ما را بپردازد و رضایت خدا را جلب کند کاملاً مردود شمرده شد. در ادامه برخی از انتقاداتی که به این آموزه‌ها وارد شده‌است را مرور می‌کنیم:

1. دوزخ اجباری و عدالت خدا

 گفته می‌شود که بشریت به واسطه گناهِ آدم عدالت ذاتی خودش را از دست داده‌است و دیگر در مسیر کمال و نجات قرار ندارد. هر انسانی، به محض تولد جریمه گناه آدم را به دوش می‌کشد. آنان معتقدند اگر کسی تعمید نیابد، حتی اگر در همان روز نخست تولد بمیرد، اهل دوزخ خواهد‌بود. نظریه‌پردازان آموزة کفاره بر این باور بودند که هر کودکی که به دنیا می‌آید میراث ‌بر گناه آدم است؛ از این رو می‌گفتند نوزاد باید تعمید داده شود تا مشمول نجات گردد و اگر نوزادی قبل از تعمید بمیرد در عذاب الاهی خواهد بود. آگوستین معتقد بود نوزادانی که بدون تعمید از دنیا می‌روند به سبب گناه اصلی به جهنم می‌روند[2]. اما این پرسش مطرح می‌شود که آیا این سخن با عدالت خداوند تعارض ندارد؟

هم­چنین این آموزه می‌گوید ذات همة انسان‌ها فاسد شده‌است و نمی‌توانند قدمی برای نجات خود بردارند؛ حال اگر خداوند چنین انسانی را که توانایی نجات خود را ندارد مجازات کند، عادلانه رفتار کرده ‌است؟ این تعارض‌ها موجب شده‌ اندیشمندان بسیاری در طول تاریخ مسیحیت، این آموزه را به نقد بکشند؛ برای مثال پلاگیوس در نقد این آموزه می‌گفت:

‌این کفرگویی است. این سخن مستلزم این است که خدا محکومیت ما را می­خواهد نه نجات ما را. خدا به هیچ غیرممکنی دستور نداده است؛ زیرا خدا عادل است و کسی را به سبب آنچه نمی­تواند رعایت کند محکوم نمی­کند[3]. ژوستین شهید می‌گوید: «اگر انسان بد آفریده شده بود نمی‌شد مجازاتی برای وی در نظر گرفت؛ زیرا وی کار دیگری جز آنچه کرده است نمی‌توانست انجام دهد».[4]

2. پیامبران جهنمی

اکثر مسیحیان معتقدند که نجات پیش از عیسی مسیح میسر نبود. کالین گانتن در اثرش به نام واقعیت کفاره می‌نویسد: «مسیح کار مهمی برای ما انجام داد که بدون آن نجات هرگز مهیا نبود و در مسیح امری به وقوع پیوست که شیوه جدید زندگی را مهیا می‌کرد و مسیح کاری را برای ما انجام داد که ما به خودی خود قادر به انجام آن نبودیم»[5] بنابراین مسیح به‌وجود‌آورنده نجات است و تا قبل از او نجاتی در کار نبوده‌ است. حتی به اعتقاد کاتولیک‌ها یکی از بدعت‌های پلاگیوس این بودکه وی معتقد بود قبل از ظهور مسیح هم مردان بی‌گناهی وجود داشتند.[6]

در این صورت، این سؤال مطرح می‌شود که انسان‌هایی که قبل از ظهور عیسی مسیح می­زیستند، پس از مرگ در چه وضعیتی به سر می‌بردند؟ آیا همه آنان گناه­کار و به دور از بخشش پروردگار بودند؟ این پرسش وقتی جدی‌تر می‌شود که به یاد بیاوریم در کتاب مقدس از انسان‌های بزرگی یاد می‌شود؛ مانند پیامبران، اولیای الاهی، پرهیزکاران و کسانی­که در راه خدا جان باخته‌اند. مسیحیان در برابر این پرسش مهم، می‌گویند افراد نیکو‌کار در غضب و قهر خداوند به سر می‌بردند تا آن­که مسیح به صلیب کشیده ‌شد و آشتی بین بشر و خدا برقرار گشت. مسیح پس از مرگ بر صلیب، به جهنم نزول کرد و دروازه‌های آن را درهم شکست تا جان‌های مؤمنان در بند را رها سازد. چنان‌که در رساله پولس به افسسیان آمده‌است: «او بخشید بعضی از رسولان و بعضی از

 

 و...».[7] شالوده این اندیشه بر رسالة اول پطرس مبتنی است که می‌گوید: «مسیح به ارواحی که در زندان بودند موعظه کرد»[8].

منتقدان این آموزه می‌پرسند چگونه ابراهیم و اسحاق از رحمت خدا به دور بودند در حالی که کتاب مقدس از همنشینی این دو نفر در درگاه خداوند سخن می‌گوید.[9] و چگونه گناه اصلی همه را آلوده ساخته‌بود، در حالی که عهد عتیق انسان‌هایی پاک و وارسته را معرفی می‌کند؛ مانند کالیب بن یوحنا که خداوند درباره وی می‌فرماید: «لیکن بنده من کالیب چونکه روح دیگر داشت و مرا تماماً اطاعت نمود او را به زمینیکه رفته بود داخل خواهم ساخت».[10] هم­چنین در انجیل لوقا درباره الیزابت و زکریا آمده است: «هر دو در حضور خدا صالح و به ‌جمیع احکام و فرایض خداوند بی‌عیب سالک بودند».[11]

3. جبرگرایی

طبق الاهیات مسیحی، انسان در صورتی نجات می‌یابد که فیض خداوند شامل حال او شود؛ بر اساس آموزة‌گناه نخستین انسان‌ها به علت ذات فاسدشان، نمی‌توانند اقدامی برای نجات خویش انجام دهند. به همین دلیل آگوستین اعتقاد داشت فیض یک هدیه است. همین تأکید بر هدیه بودنِ فیض، مسیحیان را به سمت جبرگرایی سوق می‌دهد که به‌ نظر مک‌گراث یکی از دشوارترین و پر‌ابهام‌ترین آموزه‌های مسیحی است: «آگوستین بر آن بود که فیض، هدیه است نه پاداش؛ زیرا اگر فیض پاداش بود انسان‌ها می‌توانستند با اعمال نیک آن را خریداری کنند. اعمال انسانی هیچ نقشی در اعطای فیض ندارند؛ زیرا فیض هدیه رایگان خداست به هر کس که او بخواهد و خدا آزاد است این فیض را به هر کسی بدهد و از هر کسی دریغ کند و همه افراد بشر آلوده‌اند و هلاکت برایشان مقدر شده وتنها کسانی نجات می‌یابند که خدا آنان را برگزیده و برای نجات مقدر کرده است.»[12] ژان کالون، یکی از رهبران اصلاح دینی نیز به پیروی از آگوستین معتقد بود سعادت و هلاکت انسان‌ها را حکم ازلی خداوند تعیین کرده است؛ ‌او می‌گفت: «خدا همه را یکسان خلق نمی‌کند برخی را برای نجات و برخی را برای هلاک ابدی می‌آفریند و جبر مبنای برگزیدگی و به‌تبع آن پارسا ‌شمردگی و تقدیس فرد است». البته خود او اذعان داشت که «‌این حکم هولناک است».

در مقابل برخی اندیشمندان مسیحی، بر ارادة آزاد انسان تأکید کرده و به نوعی آموزة گناه نخستین و فساد ذات انسان را زیر سؤال برده‌اند؛ برای مثال تئوفیلووس[13] معتقد است: «اگر انسان به سمت شیطان ونافرمانی خدا و مرگ برود خود او موجب این موضوع شده است، زیرا خداوند انسان را آزاد و قدرتمند آفرید».[14] ایرنائوس[15] می‌گوید:«انسان موجودی سرشار از شعور است (به مانند خداوند) و از این جنبه آزاد و قدرتمند آفریده شده است؛ این خود اوست که گاه خوب و گاه بد می‌شود».[16]



[1] اصطلاحی است که از قرن نوزدهم برای اشاره به تأکید بر عقل و استقلال بشر به کار رفت که مشخصه بخش عمده­ای از تفکر اروپای غربی و شمال آمریکا در قرن هجدهم بود.

[3]. Pelagius,letter to Demerias 16, in J‌‌ـ‌‌P. Migne,patologia Latina, vol. 33, cols 1110 A‌‌ـ‌‌B.

[4]. Justin Martyr, First Apology, Chap. 43.

[5]. الستر مک‌گراث، درآمدی بر الهیات مسیحی، ، ترجمه عیسی دیباج، تهران ایران، انتشارات کتاب روشن، صص 428‌‌ـ‌‌429.

[6]. »Pelagius and Pelagianism«, in: Catholic Encyclopedia.

[7]. افسسیان 4: 11

[8]. اول پطرس 3: 18‌‌ـ‌‌22.

[9]. متی8: 11.

[10]. اعداد 14: 24.

[11].لوقا  1: 6.

[12]. الستر، مک‌گراث، درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمه عیسی دیباج، تهران ایران، انتشارات کتاب روشن، ص 504.

[13]. Theophilous

[14]. David Bercot,A Dictionary of Early Christian Beliefs, p. 286.

[15]. Ireanous

[16]. David Bercot,A Dictionary of Early Christian Beliefs, p. 286. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی