توحید یا تثلیث (تاریخچه)
نخستین کاربرد شناخته شده اصطلاح تثلیث در تاریخ مسیحیت به تئوفیلوس انطاکی مربوط میشود که در سال 180 در اثری به نام «تئوفیلوس به اتولیکوس[3]» از اصطلاح یونانی «تریاس[4]» برای تثلیث استفاده کرده است[5].
اگر چه عهد جدید درباره خدا سخن گفته است و او را «پدر» خوانده است، و در باره پیام خدا که در عیسی مجسم گردید و از حضور خدای توانای فعال به عنوان «روح» نیز سخن گفته است ولی به طور مشخص، هیچ اشارهای به تثلیث در آن وجود ندارد. لذا نه تنها حضرت عیسی خود منادی تثلیث نبوده است بلکه مسیحیان تا سه قرن در باب الوهیت عیسی اختلاف داشتند. اسقفی برجسته به نام آریوس در اوایل قرن چهارم با اعتقاد به الوهیت عیسی مخالفت کرد. مدتها میان دانشمندان مسیحی و رهبران کلیسا در مورد پذیرش نظر آریوس یا آتاناسیوس نزاع و درگیری وجود داشت و مخالفتهای فراوانی با عقیدة عیسی خدایی صورت گرفت. تا اینکه در سال 325 میلادی به دعوت کنستانتین، پادشاه امپراطوری روم، که پس از یکپارچه کردن این امپراطوری، نزاع الاهیاتی پیرامون این موضوع را تهدیدی علیه آن میدانست، شورایی در شهر نیقیه آسیای صغیر تشکیل شد که نزدیک به سیصد اسقف در آن حضور داشتند. این شورا الوهیت عیسی را با اکثریت قاطعی پذیرفت و نظر آریوس را مردود اعلام کرد. تقریباً همه مسیحیان شورای جهانی نیقیه را قبول دارند و به مقررات آن پایبند هستند[6]. در قطعنامه این شورا که به نام «اعتقاد نامه نیقیه» معروف است، در مورد عیسی مسیح چنین میخوانیم:
«عیسی مسیح پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود که از ذات پدر است، خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، که مولود است نه مخلوق، از یک ذات با پدر، ... او به خاطر ما آدمیان و برای نجات ما نزول کرد و مجسم شده، انسان گردید ...[7]».
پس از عصر کنستانتین و پس از آغاز دوران هزار ساله تاریک قرون وسطا، کمتر کسی میتوانست به خود جرأت بدهد در مورد تثلیث اظهار نظر کند. در این عصر کلیسا توانست آموزه تثلیث را نهادینه کند.
در دورة اصلاحات و پس از آغاز بررسی و بازنگری عقاید مسیحی، انتظار میرفت مسئلة تثلیث نیز مورد بازنگری کلی قرار بگیرد، اما اصلاحگران مسیحی ورود به موضوع تثلیث را ممنوع اعلام کردند و حتی با متفکرانی که تثلیث را قبول نداشتند به شدیدترین شکل مبارزه کردند. برای مثال در قرن شانزدهم میکاییل سروتوس[8]، دانشمند بلژیکی، پس از مطالعة دقیق عهد جدید متوجه شد مسئلة تثلیث که بر حسب اعتقادنامة نیقیه برای عموم مسیحیان امری مسجل بود، در آن کتاب وجود ندارد؛ در نتیجه، معتقد شد که این عقیده، کفر محض و باطل است. او در سال 1531 م رسالهای به نام «در باب خطاهای تثلیث» منتشر کرد. وی میگفت: «مبدأ تثلیث ـ ایمان به اب و ابن و روحالقدس ـ از بدعتهای کلیسای کاتولیک است... و عقلاً محال است که از اجزای ثلاثه سه شخصیت خدای واحد ترکیب شود». پیروان کالون، از مصلحان بزرگ پروتستان، او رادر سال 1553م زندهزنده در آتش سوزاندند. هرچند او از میان رفت و نابود شد، ولی جماعات مسیحی مخالف تثلیث همچنان به حیات خویش ادامه دادند[9].
[3] Theophilus to Autolycus 2: 15.
[4] Trias.
[5] .رسول زاده عباس، شناخت مسیحیت، قم ایران، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم 1391 هـ .ش، ص500
[6] . همان، ص501
[7] . میلر، ویلیام مک الوی؛ تاریخ کلیسای قدیم در امپراتوری روم و ایران، ترجمه علی نخستین، تهران، انتشارات اساطیر، 1382هـ . ش، ص244.
[8]. او کاشف جریان خون در بدن انسان است.
[9]. ناس جان بی، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران ایران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، 1375هـ . ش، ص 680.