توحید یا تثلیث(عقل و تثلیث)
یکی از چالشهایی که آموزة تثلیث با آن روبهروست، تعارض تثلیث با عقل است. کلیسا تلاش فراوانی کرده است تا بتواند تقریری عقلپذیر از این آموزه ارائه دهد؛ اما به علت محال بودن این کار مدعی شدهاست که عقل انسانها قادر به درک حقیقت نیست[1] و تثلیث را جز با ایمان پایدار و حقیقی به مسیح، از راه دیگری نمیتوان فهمید. این گفته ترجمان همان سخن مشهور قدیس آنسلم است که: «ایمان میآورم تا بفهمم».
قبل از اینکه نسبت بین تثلیث و عقل را بررسی کنیم، لازم است بدانیم که دو نوع گزاره منطقی وجود دارد:
1. گزارههای قابل درک: گزارههایی که عقل در باره صحت یا سقم آن داوری دارد یا به آنها اذعان میکند و یا آنها را انکار میکند.
2. گزارههای فراتر از درک: گزارههایی که دست خرد از رسیدن به آنها کوتاه است و عقل در باره آنها ساکت است . اکنون باید بررسی کنیم که تثلیث یک گزاره منطقی و یا فراتر از خرد است:
استحاله وجودِ دو موجودِ نامحدود:
ممکن نیست در آنِ واحد، دو موجود نامحدود وجود داشته باشند؛ زیرا نامحدود دانستن هر یک، مستلزم محدود بودن دیگری است. و مثل این میماند که ما دو جهان نامحدود تصور کنیم و این غیر ممکن است زیرا اگر جهان اول را نامحدود تصور کنیم جهان دوم یا عین همان جهان اول است یا جزیی از آن است و اگر
در تثلیث می خوانیم : هر شخص کاملا خداست + خدا نامحدود است = هر شخص کاملا نامحدود است. در نتیجه سه اقنوم نامحدود وجود خواهد داشت، در حالی که وجود بیش از یک نامحدود، محال بوده و در حقیقت خلفِ نامحدود بودنِ آن است.
خدای ناقص
در تثلیث میخوانیم هر شخص کاملا خداست در این صورت یا سه شخص تثلیث با هم کاملا برابر و مساوی هستند در این صورت دیگر سه شخص نیستند بلکه یک شخص هستند زیرا اجتماع مثلین محال است . و یا اینکه کاملا با هم برابر نیستند و هر کدام صفتی دارند که دیگری ندارد در این صورت نیز باعث میشود یکی از دیگری کاملتر یا ناقص تر باشد و خدای ناقص دیگر خدا نیست.
خدا یک شخص یا سه شخص
در تثلیث میخوانیم که در ذات خدا سه شخص متمایز وجود دارد و از طرفی خدا یک شخص است چگونه ممکن است یک موجود در عین اینکه یک شخص باشد سه شخص هم باشد . باید توجه شود که تصور خدا به صورت غیر شخصی مستلزم انکار خداست زیرا مفهوم کلی یک مساله فرضی است و وجود خارجی ندارد .
***
از آنچه گذشت روشن میشود که تثلیث مفهوم پیچیده و درکناپذیری است که به هیچوجه خاستگاه کتاب مقدسی ندارد؛ بلکه ریشه در فرهنگ ادیان ابتدایی و قبل از عیسی مسیح دارد. این آموزة شرکآلود کمکم و به مرور زمان در مسیحیت نفوذ نموده، جایگاه توحید را گرفته است.